Skip to content Tajiks of Uzbekistan2009-09-26T09:37:58-07:00تاجيکان ازبکستان
برگرفته از گاهنامه بررسیهای آسیای میانه، سال ۱۹۹۶ ميلادی، شماره (۲)۱۵ صفحات ۲۱۳ تا ۲۱۶.*
نويسنده: ريچارد فولتز (Richard Foltz)، از اعضای مرکز مطالعات خاورميانهای، دانشگاه هاروارد
ترجمه از انگليسی به فارسی از مانی پارسا
در چارچوب عقيدتي شوروي، گذشته اسلامي ازبكها همچون قلمرويي تاريك از واپسماندگي ارباب-رعيتي ترسيم مي گشت. اكنون كه تحصيلكردگان ازبك به تازگي از زنجير اين طرز باور رسته اند سرگرم بازنويسي تاريخ خود شده و كوشش در تعريف و پافشاري بر هويت و كيستي ازبكي دارند. هويتي كه بتوان به آن باليد.
با وجود اينكه هسته اصلي آموزه هاي ماركس و لنين گرايانه به ظاهر كنار گذاشته شده ولي بسياري از آثار آن هنوز پابرجاست. بويژه آنچه كه به درك مليت به شيوه شوروي ها مربوط مي شود.
اكنون سياست رسمي ازبك ها اين شده كه ميخواهند ادعا كنند همه چيز و همه كس در درون مرزهاي شان بدون توجه به زمان، از آن آنها بوده و براي نمونه به پيشاني چهره هاي تاريخي مانند تيمورلنگ، الغ بيگ، ظهيرالدين بابر و حتي پورسينا برچسب «قهرمانان ازبك» ميچسبانند. در چنين وضعي براي جامعه دانش پژوه داراي اهميت است تا رويكردي انتقادي و باپروا نسبت به مسائل چيستي و مليت ازبك بخود بگيرد.
از قربانيان اصلي جنبشهاي هويت ملي معمولآ مردم اقليت هر كشور مي باشند و تاجيكان ازبكستان از اين روند جدا نيستند.
جو كنوني چيره بر ازبكستان جو دهه ۱۹۲۰ را همخواني و تداعي ميكند، زماني كه جمهوري، تازه بدست بلشويك ها بنياد شده بود و گزارشهاي سرشماري مردم تا اندازه اي به بيراهه كشيده شده بود كه به مرز بي ربط بودن ميرسيد و علت آن آميزه اي بود از سرگرداني درباره بكار بردن نام ها و گرايش افراد به نامگذاري مليت خود به هر طريقي كه سودمندتر به چشم مي آمد.
سياست رسمي كنوني دولت ازبكستان در قبال جمعيت تاجيك خود را مي توان بخوبي در نمونه هايي مانند بستن بنياد نوپاي آموزش زبان پارسي تاجيكي سمرقند در سال ۱۹۹۲ و حجم بسيار كم مطبوعات پارسي تاجيكي حتي در سامانهايي كه بيشتر مردم تاجيكند مشاهده كرد.
نمايه هاي رسمي سرشماري كشور ازبكستان شمار تاجيكان اين كشور را پيرامون 5 درصد كل جمعيت اعلام كرده اند و اين نمايه ها به همين شكل بدون چون و چرا از سوي بيشتر غربيان دانشگاهي، روزنامه نگار و نويسندگان راهنماهاي مسافرتي تكرار شده اند. در همين حال تاجيكها در سراسر ازبكستان بر اين پافشاري دارند كه اين نمايه بيشتر به ۲۵ تا ۳۰ درصد نزديك است و بر اينكه تاجيكها ۷۰ درصد باشندگان (جمعيت) سمرقند، پايتخت پيشين و دومين شهر بزرگ ازبكستان و بيش از ۹۰ درصد مردم بخارا را تشكيل ميدهند تأكيد ميكنند.
بيشتر مردم منطقه كوهستاني شمال خاوري تاشكند، آنسوي سد چورووك تاجيكند، همچنين مردم بخشهايي از دره فرغانه، استان جيزَّخ، سرخان دريا و كشكه دريا. استادان دانشگاه دولتي سمرقند كل جمعيت تاجيك ازبكستان را ۶ تا ۷ ميليون نفر برآورد ميكنند. اين شمار دو برابر يا بيش از دو برابر جمعيت تاجيكان در جمهوري تاجيكستان است.۱
با اين وجود اينگونه كه پيداست هيچ راه موثقي براي دستيابي به آمار درست در دست نيست. تنها سفر كردن در اينجا و آنجاي اين كشور بسنده است تا دست كم به نادرستي گزاف آمار دولتي پي ببريم.
چه در خيابانهاي سمرقند و بخارا و چه در ايستگاه هاي اتوبوس روستايي در كوه ها در بسياري از بخشهاي ازبكستان زبان ازبكي بسيار كم يا هيچ به گوش نمي رسد. بسياري از تاجيكها هنگامي كه با يك بيگانه به روسي يا ازبكي گفتگو مي كنند نخست خود را ازبك معرفي مي كنند، سپس اگر همان پرسش را به پارسي تاجيكي تكرار كنيد گفته شان را عوض ميكنند ومي گويند كه آنها تاجيكند. ايشان براي پوزش كارت شناسايي خود را كه در آن ازبك نوشته شده به شما نشان مي دهند.
حتي اگر بپذيريم كه هيچ راهي براي دانستن شمار راستين تاجيكان ازبكستان نيست بايستي تصديق كرد كه عنصر تاجيك سزاوار توجهي جدي از سوي پژوهشگران درباره ازبكستان نو مي باشد. توجهي شايد بيش از آنچه تاكنون دريافت كرده است.
از آنجا كه زبان پارسي تاجيكي به گستردگي در ازبكستان صحبت ميشود و حتي در بيشتر كشور زبان نخست است و با نگرش به اينكه شمار بسيار زيادي از باشندگان ازبكستان تاريخ و فرهنگ خود را تاريخ و فرهنگ تاجيكي ميدانند، اين احساس به شخص دست ميدهد كه امروز ازبكستان روا ميدارد تا بخشي بسيار پرمايه از مرده ريگ خود ناشناخته و ناشنيده برجا ماند.
موضوعات پيونددار با تاجيك بودن از نقشي بسيار كليدي در مطالعه ازبكستان برخوردارند زيرا كه اين مسائل تا اندازه زيادي پنهان مانده اند.
برخي ايرانشناسان جهان از اين هراس دارند كه در پي همانندسازي، زبان و فرهنگ پارسي تاجيكي در آينده اي نه چندان دور از پهنه آسياي ميانه ناپديد شود. اما اگر در نظر بگيريم كه پارسي زبانان آسياي ميانه نزديك به پانصد سال است كه زير سلطه ازبكها زندگي كرده اند بايستي از ترس خود بكاهيم.
ولي از سوي ديگر گويش هاي پارسي تاجيكي ازبكستان بطور فزاينده اي از پارسي تاجيكي تاجيكستان و پارسي معيار وامي گرايند. براي نمونه گويش امروزي سمرقند نسبت به گويش دوشنبه بيشتر از تركي رخنه پذيرفته است. به گونه اي كه خيلي مواقع براي ديگر پارسي زبانها فهم پذير نيست هرچند كه هنوز آشكارا تاجيكي است.۲
اين گونه نايكساني ها ميان گويشوران دانش آموخته كه بيشتر با ادبيات سر و كار داشته اند كمتر ديده ميشود. بسياري از تاجيكها اين واگرايي در زبان گفتاري در دو سوي مرزهاي سياسي را رويهمرفته از پايان ده ۱۹۲۰ ميدانند، زماني كه ايدئولوژي جمهوري هاي ملي جداگانه در شوروي قانونآ پياده شد.
از آنجا كه كشورهاي كنوني آسياي ميانه به دنباله گيري اين ايدئولوژي گرايش دارند، واگرايي زباني ميان تاجيكها در ازبكستان و تاجيكستان همچنان ادامه خواهد يافت.
گرچه برخي از تاجيكان از ديد فرهنگي گرايش شديدي نسبت به همسايگان پارسي زبانشان در تاجيكستان، افغانستان و ايران نشان ميدهند، بسياري ديگر امروز چندان از سرشت ميراث ايراني خود و بستگي زباني با افغانستان و ايران باخبر نيستند.
هنگام برخورد با يك ايراني، تاجيكهاي كم سوادتر (براي نمونه بازاريان و مغازه داران) اغلب مي پرسند كه در ايران به چه زباني صحبت ميشود و از اينكه يك خارجي، زبان “ايشان” را صحبت ميكند شگفت زده ميشوند.۳
اينگونه كه پيداست، كوششهاي آغازين شوروي در زمينه تلقين اين موضوع به تاجيكها كه زبان و فرهنگ ايشان چيزي يكتا و جدا از همه جاست در لايه هاي ويژه اي از جامعه كارساز بوده البته نه در ميان تاجيكهايي كه آموزش عالي ديده اند.
دانش آموختگان تاجيك هنوز با غرور، چامه هاي كهن پارسي را بازگو ميكنند و در دانشگاه تاجيكي دانشجويان با علاقه فراوان به نوارهاي وارد شده گوگوش و ديگر خوانندگان موسيقي مردم پسند ايراني گوش فرا ميدهند.
گذشته از مسائل حس تعلق به فرهنگ ايراني، علي رغم همه فشار تبليغاتي دولت با اينحال پايبندي سرسختانه اي به زبان در ميان تاجيكهاي ازبكستان به عنوان سرچشمه كيستي و پيوستگي اجتماعي شان، در سطح گسترده اي، ديده ميشود.
دانشكده زبانشناسي تاجيك در دانشگاه دولتي سمرقند همچنان كانوني كوشا براي پژوهش در ادب كهن پارسي بوده و ميباشد و نوشتارهايي دانشمندانه به پارسي تاجيكي به چاپ و پخش مي رساند. اين دانشكده گاه به گاه همايش هايي را نيز برگزار ميكند.
دبستان هايي كه در آنها به زبان پارسي تاجيكي آموزانده ميشود در برخي سامانهاي كشور كار خود را دنبال ميكنند.
در شهر تاشكند كه شمار فراواني از پارسي زبانان تاجيك بطور پراكنده زندگي ميكنند و زياد به چشم نمي آيند دستيابي به روزنامه تاجيكي «آواز تاجيك» كه دوبار در هفته چاپ ميشود غيرممكن است. كتابهاي پارسي تاجيكي نيز در هيچيك از كتابفروشي ها ديده نمي شود.
در سمرقند كه بيشتر مردم پارسي زبانان تاجيكند، “آواز سمرقند” (همچنين دو بار در هفته) كمي بيشتر يافت ميشود و شماري از كتابفروشي ها يك بخش پارسي تاجيكي نيز دارند. حتي يك كتابفروشي تمامآ پارسي-تاجيكي نيز در كنار مزگت بي بي خانم وجود دارد. گرچه شبكه سيماي تاجيكي چند سال پيش تعطيل گشت، روزنامه “آواز سمرقند” پيوسته نوشتارهايي را درباره زبان، فرهنگ و تاريخ پارسي-تاجيكي به چاپ ميرساند. يك روزنامه نگار سرشناس وابسته به روزنامه اصلي روسي زبان سمرقند با اطمينان، وجود “اندكي كشمكش پنهان ميان تاجيكان و ازبكها” را خاطرنشان ميكند. وي “آواز سمرقند” را “بيش از اندازه ميهن پرستانه” دانسته و از اين رو آن را فاقد ارزش خواندن ميداند۴. از سوي ديگر گرداننده پيشين انجمن فرهنگي تاجيك در سمرقند از اين گلايه دارد كه تاجيكها در ازبكستان عملآ فاقد حس هويت خودي و افتخار به ميراث ايراني شان ميباشند. او براي نمونه توضيح ميدهد كه چگونه سازمانش از فعاليت خود دست كشيد و علت آن اين بود كه با پيشنهاد اين سازمان مبني بر اينكه همه تاجيكان ازبكستان كارتهاي شناسايي خود را عوض كرده و از اين پس خود را بجاي ازبك تاجيك معرفي كنند، موافقت نشد.
اين آشكار ميسازد كه امروزه نيز درست همانند دوره آغازين شوروي، بسياري از پارسي زبانان تاجيك در ازبك ناميدن خود امتيازاتي مي بينند و شايد هم از تبعيضات ضدتاجيكي هراس دارند.۵
برآورد كردن درصد باسوادي در زبان پارسي در ازبكستان دشوار است، زيرا كه امروزه خواندن در ميان هيچيك از اقوام ازبكستان رواج ندارد. چندي از كتابفروشي هاي سمرقند كتابهاي تازهچاپي را از تاجيكستان وارد كرده اند و حتي اندكي كتاب از نويسندگان محلي تاجيك كه در سمرقند منتشر شده است را نيز در موجودي خود گنجانده اند.
هرچند همانگونه كه در مورد كتابهاي ازبكي نيز (تا اندازه اي كمتر) صدق ميكند عملآ هيچ تنوعي در عناوين كتب از يك كتابفروشي به كتابفروشي ديگر وجود ندارد. عنوانهاي در دسترس چندان كم اند كه كسي كه به خواندن علاقه دارد (اگر چنين كسي وجود داشته باشد)، بايستي به خواندن چند رساله درباره اسلام، آثار ادبي كهن پارسي كه به خط روسي چاپ شده اند، چامه هاي كهن و نو و رمانهاي جنايي بسنده كند و حتي در اين حالت هم بزودي ديگر كتابي براي خواندن باقي نمي ماند.۶
يكي از ايستگاه هاي سيماي محلي سمرقند برخي شبها در هفته ۲۰ تا ۳۰ دقيقه برنامه تاجيكي پخش ميكند. هرچند اين برنامه ها معمولآ تنها قطعات موسيقي هستند.
به هنگام يك شام رسمي به ميزباني كريموف رئيس جمهور ازبكستان در اكتبر ۱۹۹۴ در ميانسراي مدرسه شيردار، يكي از برگزاركنندگان برجسته برنامه خوانند ه اي از سمرقند بود كه آوازهايي به پارسي تاجيكي ميخواند. در خلال همان شام رئيس جمهور كه تبار خانوادگي اش از سمرقند است اعلام كرد كه او در نظر دارد تا پايتخت را از تاشكند به سمرقند منتقل كند. اينكه جابجايي پايتخت تازه ازبكها به يك شهر كاملآ تاجيكي چه پيامدهايي ميتواند داشته باشد، ديدني خواهد بود.
دولت ازبكستان بطور سنتي، به ملي گرايي تاجيكي چونان خطري درهم بافته با بنيادگرايي اسلامي مي نگرد. هر دو جنبه اين خطر مورد نظر دولت، احتمالآ اغراق شده است، گرچه برآورد سطح كنوني مبارزه عملي ملي گرايان تاجيكي در ازبكستان دشوار است.
سازماني به نام كانون ملي فرهنگي تاجيكان و مردم تاجيك زبان، مستقر در سمرقند نامه هايي سرگشاده به سازمان ملل متحد و سفارتهاي دولتهاي غربي در تاشكند و به حكومت ازبكستان فرستاده است و در آن از تبعيض رسمي اعمال شده بر ضد تاجيكان ازبكستان و اينكه اين دنباله گيري سياستي است كه در “دوران چيرگي كمونيسم و باورهاي پان تركيستي” (يعني دهه ۱۹۲۰)۷ شكل گرفته بود ابراز شكايت كرده است. رهبران اصلي اين سازمان (بيشتر استادان دانشگاهي) از كار خود بركنار شده و از سال ۱۹۹۲ از سفر به همايش سالانه جهاني تاجيكان در دوشنبه تاجيكستان محروم شدند.
چنانچه سياست رسمي ازبكستان نسبت به اقليت تاجيك آن كشور، به هر اندازه، تنشي اجتماعي در آنجا پديد آورده باشد باز ميتوان از بدتر شدن اوضاع جلوگيري كرد. پياده كردن ايدئولوژي شوروي ها نسبت به مقوله مليت در آسياي ميانه اندوهنامه اي بزرگ را در پي داشت و آن در پي نپذيرفتن اين واقعيت بود كه آميزه مردمشناختي اين سامان، آميزه اي درهم شده و ناگشودني است و ميراث پرمايه و كهن فرهنگهاي گوناگون را نمي بايستي ناديده گرفت. امروزه با نگرش به اينكه بسياري از تاجيكان ازبكستان همانند روسهاي آن كشور حاضر به از كف دادن هويت خود نيستند، بهترين راه براي دستيابي به آينده اي آشتي آميز و روشن، پذيرش رسمي چندگونگي نژادي جمهوري و پديد آمدن يك حس افتخار مشترك در فرهنگها و دستاوردهاي گروه هاي تشكيل دهنده آن كشور ميباشد.
يادداشتها و مرجع ها:
يادآوري نگارنده: پژوهش در ازبكستان در خلال سالهاي ۹۵-۱۹۹۴ با پشتيباني مالي فرهنگستان براي پيشرفت آموزش (AED) و هيئت پژوهشها و تعويض هاي ميان كشوري
(IREX) انجام گرفت.
۱. شمار كل مردم ازبكستان هم اكنون پيرامون ۲۲ ميليون ميباشد.
۲. سامانه واجي و آهنگ كوبشي گويش تاجيكي ازبكستان به آن آوايي همانند ازبكي ميبخشد. در ميان بقيه نشانه هاي رايج نفوذ زبان تركي در اين زبان، آشكارترين آنها بكار بردن وند پرسشي «مي» ميباشد.
۳. در خلال ماندن ما در ازبكستان چنين پرسشهايي بطور پياپي از همسر من كه ايراني است ميشد. آنها همچنين بطور كاملآ جدي از او ميپرسيدند كه آيا ايران سيب، گاو و غيره هم دارد؟
۴. گفتگوي شخصي
۵. اينكه پارسي تاجيكي زبان كولي هاي آسياي ميانه نيز هست شايد در اين پيشداوريها مؤثر باشد.
۶. كانون انتشاراتي به زبان پارسي تاجيكي بنام «سغديان» مستقر در سمرقند هم اكنون فهرستي با هشت عنوان دارد:
چهار حكايت به قلم بالته آرتيقزاده، بازگشت نوشته آ. شكورف، سمر و قند نوشته نصر احمد و فروغ كابلي، روايتها عايد سمرقند از ناصر يعقوباف، فصل گل و خاطرات عيني از م. محمدقُلاف، نامنامه از آ. مختارف، و م. سميعبائِف و گوشت آدم نوشته ن. آستانزاده. پروفسور تورج اتابكي از دانشگاه اوترخت (هلند) به من آكاهي دادند كه كانون انتشاراتي ديگري نيز به زبان پارسي تاجيكي در تاشكند وجود دارد، اما من چاپخشهاي آن را در هيچ جا نديده ام. در دسترس بودن كتابهايي به پارسي تاجيكي درباره جستارهاي شيعي (مانند داستانهاي علي) نشاندهنده حضور سرمايهگذاري پنهاني ايران ميباشد. “كانون فرهنگي ايران” در سمرقند در درون مسجدي قرار دارد كه با پول ايران بازسازي شده است.
۷. طي سخنراني جمال ميرسعيداف در همايش براي امنيت و همكاري در اروپا (CSCE)، گردهمايي امنيت منطقه اي: تاشكند، ۲۸ سپتامبر ۱۹۹۴. سخنران، براي دستيابي به فهرستي از موارد ويژه، شنوندگان را به گزارش سال ۱۹۹۳ ديدهباني هلسينكي (Helsinki Watch) ارجاع ميدهد. ر. مَسوف بر اين باور است كه “يك روند نسلكشي در مورد مردم تاجيك” در پي تراشيدن “جمهوريهاي ملي” بدست شورويها آغاز شد، كه در آن دو سوم منطقه محل سكونت تاجيكها به جمهوري تازهساز ازبكستان اعطا شد (R.Masov (ر. مَسوف)، Istoriia Topornogo Razdeleniia (تاريخ يک مرزکِشی خشن)، شهر دوشنبه، سال ۱۹۹۱، صص. ۱۱-۱۲).
* The Tajiks of Uzbekistan
Central Asian Survey (1996), 15(2), 213-216
(اقتباس از اين نوشتار در صورت ذكر منبع و نويسنده و مترجم، آزاد است).