Belwo is a response written by the Andisheye Parsi website on August 23, 2010 against Spiegel Magazine’s distortions against the history of Iran, especially with respect to its military history.

=================================================================

فتوحات ایران در برابر روم و پاسخی به مقاله اشپیگل

یکی از ابزار به بردگی گرفتن ملتها تحریف تاریخ آنهاست. اگر بتوان ملتی را قانع کرد که همواره شکست خورده و بازنده بوده است به سادگی میتوان خردش کرد و به زیر اطاعتش کشید. این واقعیت بویژه درباره مردمی با تمدن های کهن که امروزه به هر روی در وضعی توسعه نیافته زندگی میکنند راست است. شکستن چنین مردمی از آن روی که پیشینه ای شگرف دارند و میتوانند بدان تکیه کرده از آن درس بگیرند و بر پای خود بایستند به ویژه دشوار است. یکی از نمونه های بارز چنین تلاشی را میتوان در دومین ویژه نامه اشپیگل در سال ۲۰۱۰ که به (به اصطلاح) تاریخ ایران میپردازد میتوان دید. اگرچه نویسندگان تارنمای “دویچه وله” سعی کرده اند که انتشار این ویژه نامه را گامی در جهت فهم ایران و ایرانیان قلمداد کنند باری شاید تنها چیزی که در آن یافت نمیتوان کرد همین تلاش برای فهم ایران است. در این ویژه نامه حتا اصول بیطرفی هم به درستی رعایت نشده و با برگزیدن عنوان” ابرقدرت قدیم و دولت خدایی ملایان” (و همینطور در چند جای مقالات که درپایینتر خواهد آمد ) تلاش شده تا حکومتهای باستانی ایران با حکومت کنونی برابر نهاده شود.  

بسیاری از ادعاهای مقالات فارغ از بی سند و مدرک بودن از قسم اضغاث احلام و پریشان گویی است( از جمله ادعای شکلگیری مفهوم ایران در دوره ایلخانیان یا حساسیت اسلام گرایان به ایران باستان!) ونیازی به پاسخگویی ندارد.

ولی از دید نگارنده این سطور تم اصلی و لب لباب این ویژه نامه در همان نوشتار نخست به قلم “دیتر بدنارتس” با نام ” عظمت و توهم” نمایان میشود. 

 در این نوشته که از همان آغاز و همان عنوان تلاش میشود عظمت باستانی ایران به توهم و خیال گره بخورد نویسنده میگوید که رد پای شکوه باستانی ایران را حتا در باور به تشیع و رفتار حاکمان کنونی ایران هم میتوان پی گرفت ! هنوز از شوک این ادعا در نیامده ایم که نویسنده ادعای اصلی را پیش مینهد:”فتح ایران و به آتش کشیدن تخت جمشید به عنوان نماد قدرتی جهانی، چنان ضربه‌ای بر ذهنیت ایرانیان وارد آورده که اثر آن تا زمان حال برجا مانده است  ” . بنابراین تلاش میشود چنین وانمود شود که ایرانیان پس از شکست از غربیان خاطره آن را همچنان با خود دارند و به عبارتی این شکست عقده تاریخی آنان است ! نویسنده احتمالا نمیداند که مردم ایران از وجود سلسله های “اشکانیان” و “ساسانیان” اطلاع دارند و میدانند که آنان چه شکستهایی به رومیان این دردانگان اروپاییان کنونی وارد آورده اند. با این همه و برای اینکه هم پاسخی باشد به نویسنده این مقاله و هم  مروری بر تاریخ پر افتخار ایران زمین بد ندیدم که شماری از پیروزهای بزرگ ایرانیان را اینجا بیاورم. لازم به ذکر است که تمامی این موارد از تاریخنویسان غربی و مورد تایید آنان گرفته شده است:

۱. نبرد حران:

 این جنگ در سال ۵۳ پیش از میلاد و مقارن پادشاهی “ارد دوم” (اشک سیزدهم) بر ایران در نزدیکی حران (جنوب شرقی ترکیه کنونی) بین ارتش اشکانی و روم در گرفت. فرماندهی سپاه ایران با سردار سورنا و فرماندهی سپاه روم بر عهده کراسوس با همکاری پسرش پابلیوس و افسر گاردی به نام گایوس بود. کراسوس یکی از ۳ سردار بزرگ روم بود که به همراه پمپه و ژولیوس سزار قلمرو امپراتوری روم را بین خود تقسیم کرده بودند. در این نبرد شمار سربازان رومی در برابر سربازان ایرانی حدود ۴۳۰۰۰ در برابر ۹۰۰۰ نفر گزارش شده است. با این همه حدود ۲۰۰۰۰ نفر از رومیان کشته و دست کم ۱۰۰۰۰ اسیر شدند و کراسوس و پسرش هر دو کشته شدند. دلیل این پیروزی حیرت انگیز ایرانیان بر رومیان تکنیک جنگی ایرانیان بود که به “تیراندازی ایرانی ” مشهور گشت. توضیح اینکه اشکانیان که از سواران بسیار ورزیده صفحات شمال شرق ایران ( همانجا که نخستین بار اسب رام شد) بودند قادر بودند به سپاه رومیان نزدیک شده و انان را به سوی خویش بکشند و سپس گریخته و در حین فرار از روی اسب برگردند و تیراندازی کنند. این تکنیک چنان موثر افتاد و دشمن شکن واقع شد که در زمان بسیار کمتر از انتظار شیرازه سپاه روم را از هم پاشید و آنان را به فراری ناکام وادار کرد. 

آورده اند که چون کراسوس به نزدیکی بین النهرین رسید سفیری از جانب سورنا بر او وارد شد و ضمن تاکید بر اینکه ایرانیان به هر قیمت از مرز و بوم خویش دفاع خواهند کرد به او گفت که چنانچه او از روی هوس و بدون اجازه سنا دست به این لشکر کشی زده ایرانیان به پیری او احترام گذاشته و اجازه خواهند داد که از همان راهی که آمده بازگردد. کراسوس از این جمله برآشفت و به پیک گفت که پاسخ سورنا را در سلوکیه (پایتخت ایران) خواهد داد. نماینده سورنا در این هنگام کف دستش را نشان داد و به کراسوس گفت: هر گاه از روی این کف دست من مویی بر آید شما نیز خواهید توانست به سلوکیه وارد شوید. 

در این جنگ پرچمهای رومی به دست ایرانیان افتاد و این لکه ننگ چنان برای روم سنگین بود که ژولیوس سزار بر آن شد تا انتقام بگیرد ولی مرگ مهلتش نداد و در سال ۴۴ پیش از میلاد به ضرب خنجر برتوس از پای در آمد.  

۲. جنگ فرهاد چهارم اشکانی با مارک آنتونی:

چنانکه گفته شد شکست و کشته شدن کراسوس و به غنیمت برده شدن پرچمهای رومی چنان خاطره بدی در ذهن رومیان ایجاد کرد که تا سالها پس از آن در پی انتقام بودند.  از جمله در زمان  پسر ارد دوم (پادشاهی که جنگ حران و شکست کراسوس در زمان او واقع شد) فرهاد چهارم (اشک چهاردهم)  سردار بزرگ رومی مارکوس آنتونیوس به خیال حمله و فتح ایران افتاد. مارکوس آنتونیوس که مانند کراسوس یکی از ۳ سرداری بود که به همراه اکتاویان و لپیدوس زمامداری روم را در دست داشتند با سپاهی در حدود ۱۰۰ هزار نفر وارد ارمنستان شد و آرتاوارد پادشاه ارمنستان نیز به او حدود ۱۲ هزار نفر مرد جنگی کمک رساند. آنتونیوس بنا بر توصیه پادشاه ارمنستان به آذربایجان و پایتخت آن پراسپا یورش برد. آرتاوارد به او گفته بود که چون سپاه ایران در فرات جمع شده اند ایران توانایی جنگ در آذربایجان ندارد و بنابراین آنتونیوس میتواند به سادگی آذربایجان را متصرف شود. باری چون آنتونیوس به آذربایجان رسید دژ و باروی شهر را محکم یافت و چاره  آن دید که منتظر ادوات جنگی مخصوص محاصره شود. در همین زمان پارتیان بر ایشان حمله آورده و دوباره با روش تیراندازی ایرانی و گریز و شلیک  شمار بسیاری از رومیان را تار و مار کردند. پارتیان همچنین با قشون آرتاوارد جنگیدند و شکست سختی به آنان وارد آوردند. در این میان قشون پارتی توانست غنیمت های نظامی بسیار از رومیان بگیرد و آنان مجبور شدند از  کوهستان راه فرار را در پیش بگیرند. به هر روی مارک آنتونی از این تمهید هم طرفی بر نبست چه به محض پایان راه پیمایی کوهستانی و ورود به جلگه سواران پارتی را در برابر خویش دید. در این جدال که حدود ۲۰ روز طول کشید هزاران نفر از سپاهیان رومی کشته شدند. پارتیان پس از اینکه رومیان از رود ارس گذشتند دیگر دست از تعقیب آنان برداشتند ولی کمبود آذوقه و سختی راه حدود هشت هزار نفر دیگر از رومیان را هلاک کرد و بدینسان قشونی بس آسیب دیده و خسته از مهلکه جان به در برد.

پلوتارک مورخ رومی آورده است که آنتونیوس با دیدن رنج سپاهش در راه پر خطر عقب نشینی مدام میگفت: “آی ده هزار نفر” و مرادش ده هزار نفر یونانی بود که که در زمان اردشیر دوم از کوناکساعقب نشینی کردند و  همین سختیها را متحمل شدند.

۳. جنگهای بلاش یکم اشکانی با رومیان و زنده کردن سنتهای ایرانی :

بلاش یکم (اشک بیست و دوم) در حالی روی کار آمد که ایران اشکانی با مشکلات بسیاری دست به گریبان بود. خشکسالی و بیماری وبا ایران را فراگرفته و اوضاع داخلی بسیار آشفته بود. بلاش در اندیشه باز پس گیری ارمنستان بود که در زمان اردوان سوم اشکانی در پی نبردهای داخلی  و آشفتگی اوضاع به رومیان واگذار شده بود. پس از سر و سامان دادن به اوضاع کشور بلاش متوجه ارمنستان شد و سپاهی بدانجا گسیل داشت. این سپاه توانست حاکم ارمنستان را که دست نشانده رومیان بود از تخت به زیر کشد و در نهایت تیرداد پسر بلاش بر تخت ارمنستان نشست. این پیروزی ایران برای روم بسیار تحقیر آمیز بود و از همین رو نرون امپراتور روم  سپاهی به ارمنستان گسیل داشت. تیرداد که از حمایت پدر دلگرم بود با رومیان وارد جنگ شد ولی مقارن همین حوادث شورش دیگری علیه بلاش در ایران رخ داد و او که سرگرم خواباندن این فتنه بود نتواست فرزند را در برابر رومیان یاری رساند و بدینسان تیرداد شکست خورد و حکومت ارمنستان را دوباره به رومیان وانهاد. چون تیرداد از کار فرونشاندن شورش داخلی فارغ شد دوباره متوجه ارمنستان گشت و با سپاهی روانه آن دیار شد. در این هنگام رومیان پیشنهاد متارکه جنگ و حل مساله از راه گفتگو را دادند و هر دو سپاه منطقه را ترک کردند. باری رایزنی های دو ابرقدرت جهان باستان به نتایج دلخواه نرسید و نماینده ایران بی دستاورد به کشور بازگشت. رومیان بی درنگ سپاهی روانه منطقه کردند که ارمنستان را چپاول کرد. این سپاه در راه هیچ نشانی از نیروهای ایران ندید و در این خیال که ایرانیان از ارمنستان چشم پوشیده اند اندیشه بازگشت داشت غافل از اینکه نیروهای ایران در آنسوی رود فرات کمین کرده بودند و بلاش در موقعیت مناسب فرمان حمله داد. این یورش چنان ضربه ای به قلب سپاه روم زد که فرمانده رومی لوسیوس پتوس چاره را در تسلیم دید و بدینسان تیرداد دوباره در حکومت  ارمنستان ابقا شد.

بلاش جدا از دلیری هایش در میدان نبرد از نگر فرهنگی هم پادشاهی بسیار ارجمند برای ایران بود. دوره بلاش آغاز دوران واکنش ایرانیان به نفوذ عناصر یونانی در فرهنگ ایران زمین بود. بلاش خود بسیار تلاش کرد تا آیینهای کهن ایرانی را که از دوره هخامنشی به بوته فراموشی رفته بودند زنده کند. به دستور بلاش خط آرامی که از دوران هخامنشیان به بعد فراموش شده بود جایگزین خط یونانی شد. از همه مهمتر به دستور او برای نخستین بار متون پراکنده اوستا جمع آوری شد. بر روی برخی از سکه هاس بر جای مانده از دوران او نگاره آتشگاهی بر پشت سکه دیده میشود سنتی که تا پایان ساسانیان هم بر جای ماند.

 ۴. نبرد اردوان چهارم با رومیان:

اردوان چهارم پس از دوره ای طولانی از آشوب و نا آرامی و پس از شورش بر علیه برادرش بلاش پنجم بر تخت نشست. این شورش های داخلی امپراتور روم  کاراکالا را به طمع تصرف ایران انداخت و او با سپاهی  از دجله گذشت و به سوی اربیل آمد. اردوان که از حمله رومیان آگاه گشت به سرعت به سوی آنان روان شد و رومیان که انتظاز مقاومت از ایرانیان را نداشتند به حران جایی که حدود ۳۰۰ سال پیش از آن از سپاه اشکانی به فرماندهی سورنا شکست سهمگینی خورده بودند عقب نشینی کردند. در همینجا کاراکالا به دنبال توطئه ای کشته شد و جانشینش ماکرینوس در نصیبین چنان شکست سختی از سپاه اشکانی خورد که مجبور شد تمام فتوحات روم  در منطقه را به پارتیان واگذار کند و افزون بر آن غرامتی بسیار سنگین به ایرانیان بپردازد.

دوران ساسانیان و سیاستهای کلی آنان در برابر رومیان:

 در همان ایامی که اردوان پنجم سر گرم جنگ با رومیان بود اردشیر بابکان نجیب زاده ای از اهالی پارس به اندیشه تصرف ایران و بدست اوردن وحدت ملی افتاد و آرام آرام شروع به تسخیر بخشهایی از ایران نمود. اردشیر پسر ساسان بود که خود نسب به شاهان هخامنشی میبرد و از همین رو یکی از انگیزه های اردشیر از بین بردن نفوذ فرهنگ یونانی و احیای سنتهای دیرین بود. اردشیر همانند بسیاری از بزرگان پارسی از شیوه ملوک الطوایفی و نه چندان منسجم اشکانیان در اداره ایران و نیز مماشاتهای گاه به گاه آنان در برابر رومیان  ناخرسند بود و از همین رو تا فرصت را مناسب دید گام در راه تشکیل یک حکومت مرکزی مقتدر و نیز یکی کردن دین و دولت نهاد. آرتور کریستینسن پژوهشگر شهیر ایران ساسانی در کتاب پرآوازه اش “ایران در زمان ساسانیان” می نویسد که مورخین رومی به درستی ژرفای تغییری را که در زمان ساسانیان اتفاق افتاد درک نکرده اند. در این دوره ملی گرایی ایرانی به وسعت به جنبش افتاد و با منسجم شدن ایران و تشکیل حکومت مرکزی مقتدر ایرانیان توانستند دست بالاتر را نسبت به رومیان داشته باشند. ساسانیان در طول  چهارصد سال توانستند چنان شکستهایی به رومیان بدهند که در تاریخ روم بی نظیر بود و هرگز تکرار نشد.

۵. جنگهای اردشیر بابکان :

 اردشیر به عنوان نخستین حرکت علیه روم در سال ۲۳۰ میلادی با سپاهش وارد میانرودان (بین النهرین) شد. او نصیبین را تصرف کرد ولی از پس فتح قلعه مستحکم این شهر برنیامد. در همین زمان بخش دیگری از سپاه او وراد سوریه و کاپادوکیه شد. این فتوحات نتیجه ای را که اردشیر میخواست به بار نیاورد و او دوباره سال بعد به مرز های روم حمله ور شد. این حملات امپراتور روم الکساندر سوروس را وادار ساخت تا به مقابله برخیزد و با سپاهش به حدود انتاکیه بیاید. ولی الکساندر از این لشکرکشی حاصلی ندید. این وضعیت تا سال ۲۳۲ میلادی ادامه داشت تا بدانجا که الکساندر لشکرش را در سه دسته به جنگ با ایرانیان فرستاد ولی لشکرش از توانایی کافی در برابر لشکر اردشیر برخوردادر نبود و اردشیر توانست هر سه لشکر را در هم بشکند. سپاهیان ایران به ارمنستان وارد شدند ولی چون اردشیر از نقشه رومیان برای حمله به تیسفون آگاه گشت به سرعت به سوی جنوب رهسپار شد و در درگیریهایی با سپاه روم بدانان شکستهای سختی وارد کرد. پس از آن  تا چند سال از جنگ خبری نبود تا اینکه اردشیر در سال ۲۳۷ میلادی دوباره میانرودان را تصرف نمود.

۶. پیروزی های شاپور یکم ساسانی در برابر روم و اقدامات فرهنگی او:

اردشیر بزرگ در سال ۲۴۲ میلادی در گذشت و ایرانی بسیار مقتدر و سرافراز را برای ایرانیان باقی گذاشت. پس از او پسرش شاپور بر تخت شاهنشاهی ساسانیان نشست و هم او بود که قدرت  ایرانشهر را هم از نگر  نظامی و هم فرهنگی گسترش بی سابقه داد. شاپور به عنوان نخستین اقدام در برابر رومیان و در ادامه نبردهای پدرش اردشیر بابکان نصیبین و حران را بطور کامل تصرف کرد و سپس به سوی سوریه تاخت.  در اینجا سلسله جنگهایی با رومیان در گرفت و شاپور توانست گردیانوس امپراتور روم را شکست بدهد. گوردیانوس به زودی از فیلیپ عرب در جنگی شکست خورد و کشته شد و پس از آن فیلیپ از در صلح با شاپور در آمد و تمام متصرفات شاپور را به رسمیت شناخته و  علاوه بر آن غرامتی سنگین به ایران پرداخت نمود.  چندی بعد شاپور از درگیری رومیان با قبایل ژرمن سود جست و دوباره جنگ علیه روم را آغاز نمود. این بار او توانست ارمنستان را تصرف کند سپس به سوریه رفت و آنجا را نیز تسخیر کرد و  پس از آن به انتاکیه در آمد.  در این هنگام امپراتور روم والریانوس که از فتوحات شاپور به هراس افتاده بود به جنگ او آمد. وی در سال ۲۵۷ میلادی انتاکیه را باز پس گرفت و لی در سال ۲۶۰ سرانجام  در ادسا (در ترکیه کنونی) با شاپور روبرو شد و در پی شکست سختی که از او خورد خود و بسیاری از افراد لژیونهایش به اسارت شاپور درآمدند. این شکست در تاریخ روم برای رومیان تا آنزمان بیسابقه بود و پس از آن نیز بی نظیر باقی ماند. والرین تنها امپراتور روم است که به دست دشمن خارجی اسیر شده است و ساسانیان تنها امپراتوری هستند که توانسته اند امپراتوری رومی را به اسارت خود بگیرند. باری این پیروزی شاپور در دنیای باستان احترامی توام با وحشت از امپراتوری ساسانی برانگیخت. شاپور به اتکای این پیروزی بزرگ خود را “شاه ایران و انیران” یعنی شاه ایران و غیر از ایران خواند و دستور حک پیکره ای بزرگ  را در نقش رستم فارس داد. این پیکره شاپور را بر روی اسب و در حالیکه والریانوس چنان برای زانو زدن در برابر  اسب او دویده است که ردایش در باد تکان میخورد نشان میدهد.  همچنین سنگ نگاره دومی در بیشاپور به افتخار این پیروزی بزرگ کنده شد که شاپور را با هر سه امپراتور روم که از او شکست های سختی خورده اند یعنی گوردیانوس فیلیپ عرب و والریانوس نشان میدهد. در این سنگ نگاره همچنین رده های مختلف اشراف و بزرگان ساسانی دیده میشوند که در چشن این پیروزی بی همتا شرکت کرده و به شاهنشاه بزرگ ادای احترام میکنند. گوردیانوس  در این نگاره در زیر پای اسب شاپور به خاک افتاده  و فیلیپ به علامت التماس و بندگی در جلوی اسب زانو زده و دستهایش را بالا آورده است و شاپور دست والریانوس را به نشان پیروزی و سروری در حالیکه والریانوس در پیش اسب او ایستاده است  در دست گرفته است. 

شاپور یکم علاوه بر جنگاوری و استعداد نظامی فردی بسیار فرهیخته بود و اقدامات فرهنگی بسیاری در جهت پیشرفت دانش و فرهنگ انجام داد. در زمان شاپور و به دستور او بسیاری از متون ارزشمند از زبانهای دیگر جمله سانسکریت به زبان پارسی ترجمه شدند. شاپور بزرگ همچنین فردی بسیار در خور احترام برای یهودیان ایران بوده است به حدی که نام او مکررا تحت عنوان شاه شابور در کتاب “تلمود” آمده است. وی دوست و همدم  شموییل یکی از بزرگترین آموراییم های یهودی در زمان شاپور بوده است. در دوره شاپور همچنین مانی ظهور کرد و تا بدانجا مورد حمایت شاپور بزرگ قرار گرفت که مانی , “شاپورگان” تنها کتاب خود به زبان پارسی میانه را به نام او نوشت و به او تقدیم کرد. 

7. جنگهای شاپور دوم با روم:

پس از دوره شاپور یکم , این جنگاور بزرگ برترین پیروزی های ایرانیان در برابر رومیان در زمان شاپور دوم به دست آمد. ایران در میان زمان شاپور یکم تا شاپور دوم تا حدودی ضعیف شده بود و بویژه در زمان نرسی پیمان صلحی با رومیان بسته شد که امتیازاتی به رومیان واگذار می کرد. این پیمان شاپور را خوش نمی آمد ولی در آغاز سلطنتش موقع را برای جنگ با روم مناسب ندید, چه با حمله قبایل عرب از سوی خلیج فارس و برخی از شورش های داخلی روبرو بود. شاپور اعراب مهاجم را به بهترین وجه و در سن و سال پایین (حدود 16 سال) بیرون راند و نیز شورش های داخلی را فرو نشاند. بدینگونه شاپور پس از خلاصی از مشکلات داخلی در 337 میلادی پیمان صلح با روم را زیر پا گذاشت و ارمنستان و میانرودان را تصرف کرد. این تصرفات مقدمه جنگهای بسیار طولانی (مجموعا حدود 18 سال)  بین دو امپراتوری ابرقدرت جهان باستان شد.  بنابر نوشته گیبون , شاپور در یکی از جنگها شبانه به اردوی نظامی روم به فرماندهی امپراتور کنستانتین حمله ور شد و شکست سختی به او وارد آورد. باری این جنگها اگرچه برای ایران پیروزمندی های بزرگ در پی داشت ولی شاپور این بار از سوی سکاهای ماساژت و دیگر قبایل آسیای میانه ای مورد حمله قرار گرفت و بدینسان مجبور شد تا جنگ با روم را وانهد و به دفاع از مرزهای شرقی بپردازد.شاپور تمام این تهاجمات را فرونشاند و حتا مهماجمین را وادار ساخت تا سپاه و نیرو برای جنگهای آتی با روم در اختیارش بگذارند. باری , شاپور در سال 358 میلادی آماده دور دوم نبردها با روم شد. نبردهایی که پیروزی های بسیار بزرگ در برابر رومیان در بر داشت. شاپور در 359 میلادی جنوب ارمنستان را تصرف کرد. در اینجا شاپور با قلعه بسیار مستحکم آمیدا روبرو بود . شاپور این قلعه را محاصره کرد و لی دفاع رومیان بسیار سخت بود و محاصره نزدیک هفتاد روز به طول انجامید تا اینکه ایرانیان قلعه را تصرف کردند و با این پیروزی بزرگ ایرانیان توانستند سنجار و چند شهر دیگر را به چنگ آورند. کنستانتینوس از غرب به جنگ شاپور آمد ولی شکست سختی خورد تا اینکه در سال 363 امپراتور روم یولیانوس در راس سپاهی بسیار قوی به جنگ شاپور آمد و اگر چه در جنگی که در گرفت بهره مندی هایی داشت ولی نهایتا در میانه جنگ به ضرب نیزه یکی از نیزه داران ایرانی زخمی شد و همان شب در گذشت. لازم به ذکر است که این نیز پیروزی بزرگ دیگری برای ایرانیان بود و در واقع سرنوشت امپراتوری روم را عوض کرد. چه, یولیانوس ( که در بین مسیحیان به یولیانوس کافر مشهور بود) به مسیحیت ایمانی نداشت و عنقریب بود که مسیحیت را در روم براندازد ولی کشته شدنش به دست ایرانیان این نقشه را متوقف کرد بدنیسان مسیحی ماندن امپراتوری روم تا حد بسیار زیادی از تاثیر ایرانیان بود.  پس از کشته شدن یولیانوس, جانشینش یوویانوس مجبور شد برای فرار از مهلکه جنگ با ایرانیان پیمان صلحی بسیار تحقیر آمیز با شاپور امضا کند. به موجب این پیمان سرزمینهای آنسوی دجله به همراه سنجار, نصیبین, قفقاز و آلبانی به ایرانیان واگذار شد و رومیان متعهد شدند که دیگر در امور ارمنستان دخالت نکنند. این پیروزی بزرگ در سنگ نگاره هایی در بیشاپور ثبت شده است. در این نگاره ها, بدن امپراتور یولیانوس در زیر سم اسب شاپور به خاک افتاده است و امپراتور یوویانوس در برابر شاپور به حالت تسلیم برای صلح التماس میکند.از دیگر اقدامات شاپور دوم شکست کوشان ها و به دست گرفتن کنترل افغانستان و پاکستان بود.از اقدامات فرهنگی زمان شاپور دوم چمع آوری نسک های اوستا بود که از زمان بلاش یکم آغاز شده بود.

8. تضعیف امپراتوری روم در زمان یزدگرد یکم و فرصت اشغال امپراتوری روم:

همزمان با به تخت نشستن یزدگرد یکم , امپراتوری روم درگیر چندین شورش داخلی و جنگ بود  و بسیار صعیف شده بود. این ضعف تا به حدی است که به باور بسیاری از مورخین اگر یزدگرد موقع را مغتنم میشمرد و به رومیان حمله میکرد میتوانست امپراتوری روم را به سادگی از هم بپاشاند. ولی یزدگرد تصمیم به صلح با رومیان گرفت . امپراتور روم آرکادیوس که مرگ را نزدیک میدید در وصت نامه اش از یزدگرد در خواست تا پسرش تئودوسیوس را تحت قیمومیت خود بگیرد و یزدگرد نیز پذیرفت و خواجه ای را برای تربیت او به روم فرستاد. 

9. جنگهای کواد یکم با رومیان: 

دوران پادشاهی کواد یکم سراسر آمیخته با شورش ها و مشکلات داخلی بود ولی اینهمه باعث نشد تا کواد در برابر رومیان به پیروزی هایی ارزشمند دست پیدا نکند. کواد که یک چندی در گریز از مزدکیان به هفتالیان پناهنده شده بود, توانست با آنان بر علیه امپراتوری روم متحد شود. کواد در سال 502 میلادی ارزروم را تصرف کرد و در سال پس از آن دیار بکر (آمیدا) را فتح نمود. همچنین در این زمان امپراتوری روم در جنگی با هون ها که برای تسخیر ارمنستان آمده بودند پیمان صلح امضا کرد و بنا شد تا روم بابت ساخت قلاع نظامی در قفقاز به ایران غرامت پرداخت کند. این وضعیت همچنان ادامه داشت تا آنکه در سال 518 , یوستین به امپراتوری روم رسید و برای جبران شکستهای پیشین با ساسانیان وارد جنگ شد. ولی جنگهایی که در پی آمد چندان نتایج خوشایندی برای روم نداشت. توضیح آنکه ابتدا منذر , حاکم لخمی حیره (در جنوب عراق) که تابع و فرمانبردار ایران بود در حمایت از ایران به سوریه حمله برد و ضربات سنگینی در آن ناحیه به رومیان وارد آورد. از جمله پیروزی هایی که منذر به دست آورد اسیر کردن دو فرمانده عالیرتبه رومی به نامهای “تیموستراتوس” و ” جان” بود. در سال 528 میلادی المنذر دوباره به سوریه حمله بسیار پیروزمندانه ای آورد. او سپس راه خود را به سوی نصیبین گشود و در آنجا هم خسارات زیادی به رومیان وارد اورد. این پیروزی ها, که از جانب رومیان در واقع پیروزی ایران و شاهنشاهی ساسانی به حساب میامد, امپراتور روم یوستن را ناچار ساخت تا به مقابله برخیزد. بدینسان جنگی میان ایران و روم در گرفت که به نام “جنگ کالینیکوم” نامبردار است. فرمانده  لشکر روم در این جنگ , بلیزاریوس , یکی از بزرگترین و مشهورترین سرداران رومی بود.

سپاه ساسانی در این جنگ شکست سنگینی به رومیان وارد آورد. سپاه ایران به جناح راست لشکر روم حمله برد و بلیزاریوس که میخواست سپاهش را دوباره متحد و منسجم کند اقدام به عقب نشینی کرد. در این هنگان سپاه ایران آنان را تعقیب کرد و رومیان به زودی خود را در یک سو در محاصره سپاه ایرن و در سوی دیگر در برابر رودخانه یافتند. به نوشته زاخاریا: “رومیان از برابر ایرانیان گریختند. بسیاری خود را به رودخانه انداختند و غرق شدند و بسیاری دیگر

[ به دست ایرانیان] کشته شدند.” 

نبرد کلینیکوم شکست سنگینی برای رومیان بود, چه آنان مجبور شدند  تمام سرزمینهایی را که در جنگ از دست داده بودند به ایرانیان واگذارند. این نبرد همچنین نخستین شکست از شکستهایی است که بلیزاریوس از ایرانیان خورد.کواد به زودی پس از جنگ کالینیکوم در گذشت و ایرانی قدرتمند را برای ایرانیان به جا گذارد. پس از مرگ وی پسرش انوشیروان بر تخت نشست و بدینسان دوران طلایی شاهنشاهی ساسانی یک بار دیگر تکرار شد.

10. دوران خسرو انوشیروان :

خسرو یکم , انوشیروان در سال 531 میلادی پس از پدرش کواد یکم به تخت شاهی نشست. انوشیروان پس از رسیدن به پادشاهی احساس کرد که اصلاحات چندی در شیوه کشور داری و وضع عمومی کشور ضروری است. از سوی دیگر , امپراتور روم  یوستیناوس, در نظر داشت که فتوحاتی در حدود آفریقا و سیسیل انجام دهد که بر جنگ با ساسانیان ارجحیت داشت. بدینگونه هر دو امپراتوری رغبتی برای جنگ نداشتند و برای این که خیال هر دو از جانب دیگری راحت باشد پیمان متارکه جنگ به مدت 50 سال امضا کردند. یوستن بلافاصله پس از انعقاد این قرار داد به جانب غرب رفت و شکستهای سنگینی بر وندال ها و گوتها وارد کرد. این پیروزی های یوستن, خسرو انوشیروان را به این اندیشه انداخت که برای جلوگیری از به هم ریختن توازن قوا هر چه سریعتر جلوی قدرتمند شدن بیشتر رومیان را بگیرد. خسرو برای حمله به روم دلیل مناسبی نداشت تا اینکه یوستن در نزاعی بین حارث غسانی و منذر بن نعمان ( از اعراب تحت قیمومیت ایران), بدون مشورت با خسرو حکمیت کرد و همین اقدام بهانه لازم برای آغاز جنگ را به انوشیروان داد. خسرو در سال 539 میلادی با لشکری بزرگ از دجله و فرات عبور کرد و وارد سوریه شد. در اینجا بیشتر شهرها چندان مقاومتی از خود نشان ندادند به جز انتاکیه. ولی انتاکیه هم بالاخره به زانو در آمد و خسرو آن دیار را عرصه تاخت و تاز خود قرار داد. خسرو پس از گشودن انتاکیه, شروع به کوچ دادن مردمان آن ناحیه به نزدیکی تیسفون کرد و برای آنان شهری به نام “وه انتیو خسرو” (شهر خسرو برتر از انتاکیه) ساخت . بدینسان خسرو پیروزمندانه به تیسفون بازگشت 

ولی این نبردها , مقدمه جنگهای پراکنده ای شد که به مدت حدود 20 سال در جریان بودند و گاه ایران و گاه دیگر روم پیروزی هایی به دست می آوردند. تا اینکه سرانجام در سال 561 , پیمان صلحی میان دو امپراتوری بسته شد که به موجب آن گرجستان در دست رومیان باقی ماند ولی رومیان متعهد شدند که سالانه به ایران باج پرداخت کنند. این قرار داد تا چند سالی آتش جنگ را بین دو امپراتوری خاموش کرد. در این فاصله انوشیروان به این فکر افتاد که گونه ای انحصار در تجارت ابریشم برای ایران ایجاد کند. توضیح آنکه ابریشم در چین تولید میشد و شیوه تولید آن تا قرنها جزو اسرار بود و چینیان تنها اجازه خرید ابریشم به خارجیان را میدادند. به این ترتیب ابریشم کالایی بسیار گرانبها و استراتژیک به حساب میامد. یکی از راههایی که ابریشم از آنجا تجارت میشد, حدود شمالغربی گرجستان بود. انوشیروان این منطقه را تصرف کرد و بنابراین عبور و مرور ابریشم از این راه برای امپراتوری روم دشوار شد. بنابراین رومیان مجبور شدند راه دیگری را برای تجارت ابریشم بیابند. این راه دوم عبارت بود از راه دریایی که از طریق سیلان و اقیانوس هند به  یمن و جنوب ارمنستان میامد.  بدین ترتیب یمن برای امپراتوری روم اهمیتی دو چندان یافت. از همین رو انوشیروان سخت به دنبال بهانه ای برای تصرف یمن میگشت. این بهانه بالاخره در حدود سال 570 میلادی به دست خسرو افتاد. ماجرا از این قرار بود که قبایل اتیوپیایی ,  به یمن حمله برده و شاهزاده آنجا که از خاندان حمیر بود از یمن فرار کرد و به ایران پناهنده شد. انوشیروان برای کمک به او سپاهی کوچک به فرماندهی شخصی به نام وهریز به یمن گسیل داشت. این سپاه توانست یمن را تصرف کرده و حبشی ها را از یمن اخراج نماید و حکومت را دوباره به خاندان حمیر بازگرداند.به این ترتیب یمن عملا تحت الحمایه دولت ایران در آمد. در واقع از این زمان تا پایان حکومت ساسانیان , یمن همچنان در دست ایران باقی ماند و یکی از ولایات تابعه ایران بود. به هرحال با تصرف یمن به دست سپاه ایران, رومیان منافع خود را در خطر دیدند و بدینگونه از در اتحاد با خاقان ترک در آمدند.  امپراتور روم , یوستن دوم , به پشت گرمی این اتحاد , جنگ را آغاز کرد و نصیبین را محاصره نمود ولی خسرو که خود سپاه را فرماندهی میکرد نه تنها توانست محاصره را بکشند بلکه همچنین انتاکیه را به زیر تاخت و تاز در آورد. یکی از اتفاقات بسیار مهم در این دور جنگها فتح قلعه بسیار مستحکم شهر دارا به دست سپاه ساسانی بود. این قلعه بسیار مستحکم و دارای پدافندی به غایت نفوذناپذیر بود. این قلعه شهرت افسانه ای داشت که هرگز قابل تصرف نیست. بدین ترتیب شوک حاصل از فروریختن قلعه دارا به دست سپاه ایران چنان برای رومیان سنگین بود که امپراتور روم یوستن دوم از رنج و خجالت این شکست کارش به جنون کشید و به این ترتیب خود به خود از سلطنت خلع شد و به جای او تیبریوس بر تخت نشست.  باری اهمیت این قلعه برای رومیان چنان بود که رومیان حاضر شدند گرجستان و ارمنستان را به ایران واگذارند و  به جای آن قلعه شهر دارا را پس بگیرند. مذاکرات در این زمینه در جریان بود که خسرو انوشیروان پس از عمری خدمت به ایران و ایرانی در گذشت.  

خسرو یکم انوشیروان نه تنها جنگاوری بی نظیر بود بلکه اقدامات فرهنگی بسیاری نیز انجام داد که آن همه در این نوشتار نمیگنجد و خود مقالاتی جداگانه میطلبد.

11.دوران خسرو دوم و فتوحات او:

خسرو دوم, خسرو پرویز, نوه خسرو یکم انوشیروان بود که پس از پدرش هرمزد بر تخت نشست. جنگهای خسرو پرویز در برابر روم و فتوحاتش نه تنها در تاریخ ساسانیان, بلکه در سراسر تاریخ ایران و جهان تا ان روز کم سابقه بود. در ابتدای سلطنت او, بهرام چوبین, یکی از سرداران ارتش از دودمان مهران, از پذیرش شاهنشاهی او تن زد و خسرو که در جنگی که از پی آمد از بهرام شکست خورد به روم گریخت و به امپراتور روم , “موریکیوس”, پناهنده شد.در آنجا موریکیوس با خسرو از در مهر در آمد و به او قشونی داد تا با بهرام بجنگد. خسرو با همین قشون بهرام را شکست داد و بر تخت شاهنشاهی ایران نشست. بدینگونه روابط ایران و روم رو به بهبودی گذارد و خسرو به رومیان همچون متحد مینگریست. وضعیت به همین منوال بود تا اینکه موریکیوس به دست فوکاس کشته شد و فوکاس خود را امپراتور نامید. خسرو از پذیرش عنوان امپراتور برای فوکاس سر باز زد و بدینسان در سال 602 میلادی دوباره جنگ بین دو امپراتوری در گرفت. در ابتدا  خسرو با لشکری جرار به میانرودان وارد شد و آنجا را تصرف کرد و مجددا قلعه دارا را فتح نمود. سپس به سوی ارمنستان رفت و در آسیای کوچک آنفدر پیش روی کرد که اهالی کنستانتینوپل (پایتخت روم در آنزمان) به وحشت افتادند. در مرحله بعدی شامات و دمشق به تصرف ایران در آمد. سپس اورشلیم و بیت المقدس فتح شدند در اینجا کلیسا ها ویران شدند و از مهمتر, “صلیب راستین”, صلیبی که مسیحیان باور دارند عیسی مسیح بر آن به صلیب کشیده شد و برای مسیحیان بسیار مقدس بود به دست سپاه ایران افتاد و به تیسفون برده شد. این غنیمت برای رومیان بسیار خفت بار و تحقیر آمیز بود. چنانکه وقتی چند سال بعد و در پی مذاکرات صلح, ایرانیان صلیب را پس دادند در کنستانتینوپل جشن بسیار بزرگی در شادی باز پس گیری آن برگزار شد. باری, فتوحات ایران به همینجا ختم نشد و در ادامه خسرو , سردار نامی ایران, “شهربراز” , را به سوی مصر گسیل داشت تا آنجا را فتح کند. شهربراز توانست مصر را نیز تسخیر کند. از سوی دیگر سردار بزرگ دیگر ایران, “شاهین”, در آسیای صغیر شروع به پیشروی کرد و به شهر کالسدون در نزدیکی کنستانتینوپل رسید. در این حال رومیان سراسیمه شدند و هراکلیوس خواست تا از در مذاکره در آید و حتا با سردار شاهین هم ملاقات کرد که بی نتیجه بود. فتوحات خسروپرویز چنان زیاد بود که  به گفته “ویل دورانت” از امپراتوری روم جز چند بندر چیزی نماند. و این تا آن روز در تاریخ بی سابقه بود. اگرچه بسیاری از این فتوحات چندی بعد به دلیل اشتباهات خسرو و عواملی دیگر از دست رفت ولی همین فتوحات و دلاوریهای ایرانیان در ان روزگار نشان از بزرگی و عظمت ایران و ایرانیان دارد.  

خسرو دوم نیز از شاهنشاهانی بود که همانند پدربزرگش علاوه بر اشتغال به جنگ, به امور فرهنگی هم اهتمام ورزیدند. آورده اند که خسرو به موسیقی بسیار ارج مینهاد و در زمان او موسیقی ایرانی پیشرقت بسیار کرد. نغمه هایی که هنوز هم در موسیقی اصیل ایرانی زیر عنوان “خسروانی” شنیده میشوند از یادگارهای دوران اوست.

اکنون که شماری از پیروزی های بزرگ ایرانیان در برابر رومیان را مرور کردیم, حق داریم که از نوشته نویسنده نا آگاه اشپیگل در شگفتی شویم که سقوط هخامنشیان چنان تاثیری بر ذهن ایرانیان داشته که تا به امروز هم سرخوردگیش باقی مانده است. دیدیم که چندین بار رومیان مجبور شدند با خفت تمام به ایرانیان غرامت پرداخت کنند. یک امپراتور روم به دست ایرانیان اسیر و یکی از امپراتوران دیگر در جنگ با ایرانیان کشته شد. قلعه مستحکم دارا به دست توانمند ایرانیان فتح شد و امپراتور روم را به جنون و دیوانگی کشاند و صلیب مقدس مسیحیان به غرامت گرفته و به تیسفون برده شد.  به نظر نگارنده این سطور, این غربیان هستند که چنان فتوحات ایران در دوره ساسانی و اشکانی بر ایشان تنگ آمده که سعی در فراموشی و نادیده گرفتن این شکستها دارند. شوربختانه ضعف سیاسی, علمی و اقتصادی ایران سبب شده است که این تبلیغات پاسخ در خوری از جانب ایرانیان نگیرد و ما نتوانیم بسیاری از واقعیت های تاریخ مان را به یاد جهانیان آوریم. ولی ایرانیان همواره ثابت کرده اند که هر بار زمین بخورند از نو برمیخیزند و همچون ققنوسی که از خاکستر ققنوس پیر بزاید, با نشاط بیشتر قدم در راه تاریخ میگذارند.  باید کوشید و با شناخت درست تاریخ خود و نیز دانش و فن آوری, جایگاه راستین میهن باستانی را در دنیای امروز به دست آورد.