ابوریحان بیرونی خورازمی و تمدن خواری پان ترکیسم
تقدیم به دوست خوبم داریوش کیانی(www.prana.persianblog.com)
يكي از قربانيان بزرگ پروژهي تمدنخواری پان تركيسم، دانشمند برجسته ایرانی ابوریحان بیرونی خوارزمی است. هر چند تاكنون تاريخبافان پان تركيست نتوانستهاند هيچ گونه مدرك و سندي را در اثبات ادعاي خود مبني بر «ترك تبار» بودن این دانشمند به پیش آرند، ولی در مقابل، ایرانی بودن این دانشمند بزرگ چنان روشن است كه همواره در نزد پژوهشگران بدیهی تلقی شده است.
برای ثابت کردن ایرانی بودن ابوریحان بیرونی و غیرترک بودن او به چند نکته زیر بسنده میکنیم:
1) همانطور که همه پژوهشگران در رشته ایرانشناسی و تاریخ میدانند، زبان بومی ساکنین خوارزم در زمان ابوریحان بیرونی، زبان ایرانی-آریایی خوارزمی است که در این پیوند اطلاعات بیشتر دربارهی این زبان ایرانی ميتوانيد دريافت کنيد:
http://www.azargoshnasp.net/languages/Khwarazmi/khwarazmimain.htm
2) ابوريحان بيرونی در کتاب آثار الباقيه خود دربارهی مردم زادگاه خودش خوارزم مينويسد:
و أما أهل خوارزم، و إن کانوا غصنا ً من دوحة الفُرس
ترجمه:
و مردم خوارزم٬ آنها شاخهای از درخت استوار پارسيان (ايرانيان) هستند.
بنگرید به بخش مربوطه آثار الاباقیه مندرج در این پیوند (صفحه 56):
همچنین در کتاب
3)
ابوریحان بیرونی همچنین در آثارالاباقیه ماهها و تقويمهای ملت گوناگون را بررسی کرده است. اطلاعات او دربارهی ماههای ايرانيان(پارسیان و سغديان و خوارزميان) و حتی اعراب و عبريان و یونانیان و رومیان کامل است. ولی دربارهی ترکان و هنديان و حبشيان و چینیان.. مينويسند:
و اما ماهای امم دیگر از هند و چین و تبت و ترک و خزر و حبشه و زنگیان گرچه نامهای برخی از این شهور را میدانم ولیک منتظرم که فرصتی بدست آورم تا بتوانم کاملا بر آن احاطه کنیم زیرا با این طریقه که من پیش گرفتم سزاوار نیست که شک را به یقین مخلوط کنم و مجهول را با معلوم.
(بنگرید به بخش مربوطه آثار الاباقیه مندرج در این پیوند(صفحه 77 بند 65):
بنابراین روشن است که بیرونی نمیتوانسته ترک باشد وگرنه اطلاعاتی که درباره مردم خود ایرانیان داشته است بر وی هیچ شک و تردیدی ندارد درحالیکه چندان از ترکان نمیدانسته است.
برای همین است که باز بیرونی در بخش فهرست بندی تقویم های ملت گوناگون، در مورد تقویم ترکان مینویسد:
من نه بر مقادیر و نه بر معنی و نه بر کیفیات این ماهها آگاهی پیدا کردم.
بنگرید به بخش مربوطه آثار الاباقیه مندرج در این پیوند(صفحه 80):
4)
ابوریحان بیرونی آثار گرانبهایی دربارهی جشنها و تمدن ايرانی نوشته است که هرگز چنين آثاری را در مورد ترکان ننوشته است. (برگرفته از www.prana.persianblog.com)
«ابوريحان بيروني» دانشمند نامدار ايراني (440-362 ق) در كتاب پارسي خود «التفهيم لاوائل صناعت التنجيم» گزارشي بسيار رسا و شيوا و حاوي نكاتي بينظير و ارزشمند از جشنهاي ايرانيان عرضه داشته است. وي مينويسد (2):
«نوروز چيست؟
– نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت، روز نو نام كردهاند؛ زيرا كه پيشاني سال نو است و آن چه از پس اوست از اين پنج روز
تيرگان چيست؟
– سيزدهم روز است از تيرماه. و ناماش تير است هم نام ماه خويش، و همچنين است به هر ماهي آن روز كه همناماش باشد، او را جشن دارند. و بدين تيرگان گفتند كه «آرش» تير انداخت از بهر صلح منوچهر كه با افراسياب تركي كرده است بر تير پرتابي از مملكت…
مهرگان چيست؟
– شانزدهم روز است از مهرماه و ناماش مهر. و اندر اين روز «افريدون» ظفر يافت بر «بيوراسپ» جادو، آن كه معروف است به ضحاك. و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس [= پس از] مهرگان است، همه جشناند بر كردار (= مانند) آن چه از پس نوروز بود. و ششم آن مهرگان بزرگ بود و «رام» روز نام است و بدين دانندش.
پروردگان چيست؟
– پنج روز پسين اندر آبان ماه [است] و سبب نام كردن آن چنان است كه گبركان [= زرتشتيان] اندرين پنج روز خورش و شراب نهادند روانهاي مردگان را. و همي گويند كه جان مرده بيايد و از آن غذا گيرد. و چون از پس آبان ماه پنج روز افزوني بوده است، آنك [= اينك] «اندرگاه» خوانند. گروهي از ايشان پنداشتند كه اين روز «پروردگان» است و خلاف به ميان آمد و اندر كيش ايشان مهم چيزي بود. پس هر دو پنج [روز] را به كار بردند از جهت احتياط را. و بيست و ششم روزِ آبان ماه، فروردگان [= پروردگان] كردند و آخرشان، آخر دزديده. و جمله فروردگان ده روز گشت. (3)
برنشستن كوسه [= سوار شدن مرد بدون موي صورت] چيست؟
– آذر ماه به روزگار خسروان، اولِ بهار بوده است (4). و نخستين روز از وي – از بهر فال – مردي بيامدي كوسه، برنشسته بر خري و به دست كلاغي گرفته و به بادبيزن خويشتن باد هميزدي و زمستان را وداع هميكردي و از مردمان بدان چيزي يافتي. و به زمانهي ما به شيراز هميكردهاند و ضريبت [= خراج] پِذرفته از عامل، تا هر چه ستاند از بامداد تا نيمروز به ضريبت دهد و تا نماز ديگر [= نماز عصر] از بهر خويشتن را بستاند (5) و اگر از پسِ نماز ديگر بيابندش، سيلي خورد از هر كسي.
بهمنجه چيست؟
– بهمن روز است از بهمن ماه [= دومين روز ماه]. و بدين روز، بهمن [= برف] سپيد به شير خالص پاك خورند و گويند كه حفظ [= حافظه] فزايد مردم را و فرامشتي [= فراموشي] ببرد. و اما به خراسان مهماني كنند بر ديگي كه اندر او از هر دانهي خوردني كنند [= بريزند] و گوشت هر حيواني و مرغي كه حلالاند و آن چه اندر آن وقت بدان بقعت [= ناحيه] يافته شود از تره و نبات.
سده چيست؟
– آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز بود. و اندر شباش كه ميان روز دهم است و ميان روز يازدهم، آتش زنند به گوز [= درخت گردو] و بادام و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادي كنند. و نيز گروهي از آن بگذرند بسوزانيدن جانوران. اما [وجه تسميهي سده] چنان است كه از او [= روز سده] تا نوروز، پنجاه روز است و پنجاه شب. و نيز گفتند كه اندرين روز از فرزندان پدر نخستين [= گيومرث]، صد تن تمام شدند (6).
گهنبار چيست؟
– روزگار سال، پارها كرده است زرادشت و گفته است كه به هر پارهاي [از سال]، ايزد تعالي گونهاي [از مخلوقات] را آفريده است؛ چون آسمان و زمين و آب و گياه و جانور و مردم، تا عالم به سالي تمام آفريده شد. و به اول هر يكي از اين پارهها، پنج روز است، نامشان «گهنبار» (Gahanbar)».
يادداشتها:
1 – براي كسب آگاهيهاي بيشتر دربارهي جشنهاي ايرانيان، نگاه كنيد به: «تاريخ ايران [كمبريج]»، جلد سوم، بخش دوم، گردآورنده: احسان يارشاطر، ترجمهي حسن انوشه، انتشارات اميركبير، 1377، فصل بيست و يكم (ب)
2 – برگرفته از: «گنجينهي سخن»، تأليف دكتر ذبيح الله صفا، انتشارات اميركبير، 1370، جلد يكم، ص 292-289
3 – در برهههايي از تاريخ ايران، نخستين ماه سال، آذر بود و نوروز در آغاز اين ماه جشن گرفته ميشد و جشن فروردگان نيز در ده روز آخر سال، يعني پنج روز آخر آبان ماه به علاوهي پنج روز اضافهي حاصل از شمارش كبيسهها، برگزار ميشد. بعدها كه نوروز به و فروردين ماه منتقل شد، جشن فروردگان نيز در روزهاي واپسين اسفند ماه برگزار گرديد.
4 – نگاه كنيد به يادداشت شماره 3
5 – پولهايي كه كوسه در طي اين مراسم از هنگام بامداد تا ظهر، از مردم ميگيرد، به عامل خراج شهر ميدهد و پولهايي را كه از ظهر تا عصر ميگيرد، براي خود برميدارد.
6 – دربارهي ريشهشناسي نام «سده» نگاه كنيد به: «جستاري چند در فرهنگ ايران»، دكتر مهرداد بهار، انتشارات فكر روز، 1374، ص 244-237
نتیجه:
بنابراین ابوریحان بیرونی خوارزمی زبان مادریش همان زبان آریایی خوارزمی بود. وی، همشهریان خوارزمی خود را مانند همه دانشمندان امروز شاخه ای از ایرانیان میدانست. و خود او اقرار میکند که معنی و کیفیت و مقادیر ماههای ترکان را نمیداند. پس هیچ شکی نمیماند که ابوریحان بیرونی یک ایرانی بود و کوشش پان ترکیستان برای مصادره کردن این دانشمند برجسته ایرانی از هر سو باطل است.